loading...
سنتر سیتی...CENTER CITY
سهیل بازدید : 170 جمعه 07 آبان 1389 نظرات (2)

به قلم سهیل شکری

 

 

 

سلام…

 

دلم گرفته…میگید چرا ؟ ازچی؟

میگم واسه نامردی زمونه…دلم از خودم گرفته…

 

امروز مثل روزهای دیگه داشتم میرفتم دانشگاه…حسین کوچولو رو بازم مثل هر روز دیدم…اومد

 

جلو…سلام مهندس خوبی؟ امروزم فال میخوای…سلام حسین جون…چند بار بهت بگم من

 

مهندس نیستم…حسین:آخه کیف دانشجویی داری و میری دانشگاه،پس مهندسی؟ باشه

 

حسین جون هر جور راحتی صدام کن…حالا یه فال بهم بده…حسین :بیا مهندس… گفتم بفرما

 مهندس آینده اینم پول فالت… حسین:قابل نداره مهمون من باش…گفتم بگیر تعارف نکن…

 

حسین خیلی خوشگله…موهای طلایی،پوست سفید…حسین مثل ماه میمونه…یه بار ازش

 

پرسیدم کلاس چندمی…گفت کلاس اول…خیلی شیرین زبونه…اون میگفت باباش معتاده و دو تا

 

خواهرم داره که دو تا چهار راه پایینتر گل میفروشن…از حسین پرسیدم حسین دوست داری

 

درآینده چی کاره بشی…حسین گفت دوست دارم خلبان بشم…گفتم چرا.؟ گفت آخه یه عکس از

 

 حرم امام حسین رو دیوار داریم که مامانم هر وقت اونو میبینه میگه…یا امام حسین یعنی میشه

 

 یه بار از نزدیک حرمتو زیارت کنم؟ حالا هم من دوست دارم خلبان بشم آخه مهندس میدونی اگه

 

خلبان بشم هواپیما مال خودمه  مامانمو مفتی می برم هر جایی که دوست داره…یه هو دید م

 

 حسین اشک از گونه هاش افتاد پایین…گفتم کاپیتان چرا گریه میکنی؟گفت آخه …من نمیتونم به

 

اون جا برسم…

گفتم چرا…گفت :آخه من باید اینجا آدامس و فال بفروشم؟پس کی درس بخونم…همین کلاس

 

اولمم به زور دارم میخونم…سرشو آوردم جلو و بوسیدمش…بهش گفتم…خدا تو رو یه خلبان

 

آفریده…فرمون هواپیمای زندگی رو داده دستت…تو فقط پاهات روی زمینه…از نظر من تو یه

 

خلبانی…همونجا با خودم احد بستم هر وقت سر چهارراه، توی پارکها،هرجا بچه هایی مثل

 

 حسین رو دیدم حداقل یه فال 300 تومنی ازشون بخرم..از رو نیمکت بلند شدم..حسین با زبونه

 

 شیرینش گفت خوب از ما آمار گرفتی و کاروکسبمونو خراب کردی…گفتم ای شیطون…برو برو به

 

 کارت برس خلبان….چند قدم دور شده بودم که یه هو یه دختر برگشتو گفت هو بچه گدا یه

 

آدامس بیار بینم…دیدم چند تا دخترن که به حسین گفتن هو بچه گدا…(واقعا براشون متاسفم)-

 

منم برگشتم گفتم گدا تویی:یکشون گفت چرا؟ گفتم تو از حسین درخواست آدامس کردی،پس

 

 گدایی حسین رو کردی…حسین داره در قبال جنسی که بهت میده پول میگیره….دیدم سرشو

 

انداخت پایین…

ما هممون گداییم…

 

                                                    (سایت بزگ سنتر سیتی)

برچسب ها دل نوشته ,
ارسال نظر برای این مطلب
این نظر توسط مهتا در تاریخ 1348/10/11 و 14:24 دقیقه ارسال شده است

عالی بود ، مرسی.



خواهش میکنم....شما لطف دارید...



کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
به شهر مرکزی اینترنت سنتر سیتی خوش امدید.. انواع خدمات دانلود-کد های جاوا-نرم افزار موبایل-سرگرمی فقط فقط در شهر مرکزی اینترنت. شهر مرکزی-centercity . . . . مدیر وب:سهیل شکری
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 169
  • کل نظرات : 73
  • افراد آنلاین : 6
  • تعداد اعضا : 2
  • آی پی امروز : 8
  • آی پی دیروز : 17
  • بازدید امروز : 11
  • باردید دیروز : 37
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 230
  • بازدید ماه : 230
  • بازدید سال : 10,733
  • بازدید کلی : 195,669
  • کدهای اختصاصی
    Google

    در سایت سنتر سیتی
    در كل اينترنت
    -





    Powered by WebGozar